هر روز در می زنند. فریاد می زنند. خواب را از چشمان مان گرفته اند و نمی دانم کجا گم و گورش کرده اند. این پلکی روی هم می گذاریم اسمش خواب نیست، مخدر است. برای چند لحظه فراموشی. اما چه چیزی را فریاد می زنند؟

 

فضای مجازی زهرمار تر از آن شده که بشود گفت. آشی آنقدر شور که یکی یکی باید جمع کنیم و بیاییم بیرون شاید کمی اعصابمان آرام شود. این وری و آن وری فقط می کویند. فقط ایرادهای همدیگر را تف می کنند توی صورت هم. فقط پنجه می کشند به صورت هم. به روح هم. به روان هم. بزرگی نمی خواهند، کوچکی مخالف را می خواهند و یاد نگرفته اند "کوچکی دیگران، دلیل بزرگی تو نیست".

اثری از محبت نیست. هرچه هست خشم است و نفرت و انزجار. هر روز در می زنند. فریاد می زنند. هرروز هم نه، ساعت به ساعت، گاهی دقیقه به دقیقه. فریاد می زنند که جامعه دو قسمت شده. دو بخش افتاده اند به جان هم، یادشن رفته که دعوا خانه را آباد نمی کند، که خراب تر می کند. هر دو می خواهند فرمان ماشین دستشان باشد که بروند سمتی که مصلحت می دانند، اما یادشان رفته با این سرعت، کشیدن فرمان به این طرف و آن طرف نتیجه ای جز تصادف ندارد.

روی گسل نشسته ایم و خوش خوشانمان است که لایک می گیریم. در تاریکی می رقصیم. دشمن مشترک را فراموش کرده ایم. آنهایی که قرن هاست تاریخ مان را استثمار کرده اند را فراموش کرده ایم و افتاده ایم به حان هم. حتی پناه برده ایم به دامن آن دشمن مشترک. خودکشی از ترس مرگ.

آنها که می خواستند رای بیاورند، آوردند. به چه قیمتی؟ ایجاد یک جامعه ی دو قطبی، عصبی، خشمگین، ناتوان در تعامل و گفتگو. بد اخلاق ترین و تیز زبان ترین قدرت طلبان ستوده شدند و بر مسند قدرت نشستند و برایشان مهم نبود چه به سر مردم می آید.

خواب را از چشمانمان گرفته اند. منتظر زله ایم. همین الان داریم شروع شده. حالا باید بمانیم و ببینیم گسل تهران زودتر از پا درمان می آورد یا گسل اجتماعی.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ خبری تهران 24 olixe آشپزی False hope بافت میبد خریدو فروش و رهن واجاره املاک در اندیشه Rob نوشته هاي...